تلخ شده p1

بغض خواهیم کرد ؛
موقعی که عزیزی را از دست می دهیم !
و برای غرورمان،پلک نمی زنیم تا اشکی نریزد -
و در تنهایی هایمان....از نبود عزیزمان زجر خواهیم کشید ....
چرا که دلتنگی خودش را در تنهایی و تاریکی شب نشان می‌دهد ...؛
به تنهایی و بی کس بودن پی میبریم،به غم بی انتها می رسیم،به نقطه ی شروع نگاه می‌کنیم که پایان است !
اینگونه نخواهد بود ؛هرگز...
عزیز...وقتی می‌رود یعنی پایان دنیا تا ابدی نزدیک !

_اکتبر سال 2023_*درد خواهم کشید*

کتابش را بست.
نگاهش به تیک تاک ساعت می افتد که 4 بامداد را نشان می‌دهد
با لبخند قلم را کنار می‌گذارد و کمی بدنش را قوس می‌دهد
با خستگی سمت حمام قدم بر می‌دارد و لباس هایش را در می آورد و داخل وان که پر از یخ است می نشیند اما سرما احساس نمی شود که زیر لب با خودش زمزمه می کند :

"پوست کلفت شدم مگه نه؟" jk

پلک هایش را می بندد،به لبخند زیبای معشوقه اش فکر می‌کند و بی اراده لبخند می‌زند
معشوقه؟ مشخص نیست
جان می‌دهد برای گناهی که حقش نیست

با یادآوری گذشته به خودش می آید و متوجه می‌شود نیم ساعتی داخل وان دراز کشیده هست
بلند می‌شود و دوش آب داغی می‌گیرد و با پوشیدن لباس به سمت خیابان ها راهی می‌شود
انقدر راه می‌رود که پاهایش از درد می ایستد
نگاهش به ساعت می افتد که ۹ صبح را نشان می‌داد
لبخند تلخی می‌زند و به زحمت خودش را به مترو می رساند
به زور خودش را میان جمعيت شلوغ جا می‌دهد که بین دختر و دیواره های مترو گیر می‌کند
نگاهش گره می‌خورد به جسم ظریفی که به بدنش مماس شده .
لباس های پوشیده، پوست گندمی روشن،صورت صاف و بدون آرایش، لب های خوش فرم و ظریف، و مهم ترین جزء چشمانش...خاکستری روشنی  که همانند برف سفید و زیبا بود
مردی به کت سیاهش می‌خورد که بی اختیار به دختر نزدیک تر میشود
سرش آهسته خم میشود،لای موهای آزاد و زیبای دختر مخفی میشود و نفس عمیقی می کشد که زیر لب زمزمه می‌کند :

"نعنا یخی..." jk

دختر خجالت زده دست هایش را روی سینه ام می گذارد و سعی می‌کند من را از بوییدن محروم کند
اما دستانم را دو طرف بدنش قرار میدم و با میل بیشتری عطر تنش را تصرف میکنم و زمزمه وار در گردنش می‌گویم :

"سرد اما لطیف " jk

با صدای لطیف آن دختر،هوشیار می‌شود و کمی فاصله می‌گیرد اما بخاطر جمعیت زیاد تنها از گردنش فاصله می‌گیرد

"حالتون خوبه؟" Rachel

پوزخندی تلخ گوشه‌ی لبش می نشیند
چند سال بود کسی این سوال را ازش نپرسیده بود؟
چه مدت از بی کسی مردی ۳۳ ساله می گذشت
دختر مجدد سؤالش را تکرار می‌کند و با نگرانی به دو تیله ی سیاه جئون نگاه می‌کند
جئون با پوزخند نگرانی را در چشمان سرد دختر می خواند و بی اختیار می گوید:

"به سردی چشمات باور کنم یا نگرانی توش؟"jk
دیدگاه ها (۵)

تلخ شده p2

تلخ شده p3

تاریکی شب*چند پارتی جیمین* p4

تاریکی شب *چند پارتی جیمین* p3

( گناهکار ) ۷۱ part قلبش همانند آبی بر روی زمین ریخت جیمین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط